کد مطلب:277024 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

دو روایت جامع و جالب
مرحوم حائری یزدی، در كتاب «الزام الناصب» پیرامون خصومت «اعراب» با «ایرانیان» و بخصوص اختلاف شدیدی كه در دوران پیش از ظهور، بین عرب و ایرانیان، پدیدار می گردد، روایتی را از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از امیرمؤمنان علیه السلام بدین صورت آورده است:

«امیرالمؤمنین علیه السلام در آخر حدیثی فرمود: سپس دشمنی و اختلاف و روی گردانی از



[ صفحه 496]



یكدیگر، میان آراء و افكار امراء عرب و «عجم» (یعنی: ایرانیان) واقع می شود و آنها پیوسته با هم جنگ و نزاع و اختلاف و كشمكش دارند تا زمانی كه كار به مردی از فرزندان «ابوسفیان» یعنی: سفیانی مشهور، منتهی گردد.

او از جائی به نام «وادی یابس» یعنی: بیابان بی آب و علف و یا دره ی خشك، خروج می نماید و با خروج او حاكم «دمشق» از آنجا می گریزد، و قبائل عرب در اطراف او جمع می شوند و «ربیعی» و «جرهمی» و «اصهب» و غیر آنها از اهل شر و فتنه و گمراهی خروج می كنند، و سفیانی بر همه ی كسانی كه با او می جنگند غالب می شود سپس فرمود:

«فاذا قام القائم بخراسان الذی أتی من الصین و الملتان وجه السفیانی الجنود الیه، فلم یغلبوا علیه، ثم یقوم منا قائم بجیلان، یعینه المشرقی فی دفع شیعة عثمان و یجیبه الآبر و الدیلم و یجدون منه النوال و النعم و ترفع لولدی النود و الرایات و یفرقها فی الأقطار و الحرمات و یأتی الی البصرة و یخربها و یعمر الكوفة و یوربها فیعزم السفیانی علی قتاله ویهم مع عساكره باستیصاله، فاذا جهزت الألوف و صفت الصفوف قتل الكبش الخروف فیموت الثائر و یقوم الآخر...»

چون قیام كننده ای در سرزمین خراسان یعنی: ایران قیام كرد همان قیام كننده ای كه از چین و ملتان [1] آمده است ناگهان، سفیانی برای در هم كوبیدن انقلابش، لشكریان خود را بسوی وی گسیل می دارد، ولی بر او غلبه پیدا نمی كند، سپس - بعد از چندی - قیام كننده ی دیگری از ما خانواده از اهل گیلان قیام می كند [2] و آن «مشرقی» [3] او را در دفع شیعه ی عثمان، [4] یاری می دهد و مردم آبر، و دیلم [5] او را اجابت می كنند، و از او نوال و نعمت می یابند و برای فرزندم [6]



[ صفحه 497]



پرچمها و علماها برداشته می شود، و او آنها را در اطراف و اكناف پراكنده می كند و بسوی بصره می آید و آن را خراب و ویران می سازد و كوفه را آباد می نماید. پس سفیانی، خود را برای مبارزه ی با او آماده می كند، و مصمم می گردد تا با تمام قدرت و توان و نیرویی كه دارد با كمك لشریان خود او را مستأصل ساخته و بكلی نیست و نابود گرداند.

آنگاه حضرت فرمود: پس در آن هنگام كه هزاران نفر برای جنگ و مبارزه تجهیز شدند و خود را برای مقابله ی با یكدیگر آماده نمودند و صفاه برای نبرد با همدیگر آراسته گردید «قوچ بزرگ» «بره» را به قتل می رساند، و انقلابگر می میرد و آنگاه شخص دیگری قیام می كند.

سپس «یمانی» از «یمن» حركت كرده برای جنگ با سفیانی، می رود و «نصرانی» را می كشد، و چون آن مرد كافر و پسر فاجرش نابود گردید و پادشاه درستكار از دنیا رفت و نایب راه خود را در پیش گرفت «دجال» بیرون می آید و در فریبكاری و اغواء نمودن و گمراهی مردم مبالغه می كند، سپس (امیرالامراء) یعنی فرمانروای فرمانروایان، و قاتل كافران، آن سلطانی كه مردم در آرزویش بسر می بردند، و عقلها در غیبت او حیران و سرگردان مانده بود ظاهر می گردد، و او نهمین از فرزندان تو است ای حسین كه در میان دور كن (كعبه و حطیم) ظهور می كند، و بر جن و انس پیروز می گردد، و از افراد پست (یا از اشخاص نزدیك به خود و یا بنابر برخی از نسخه ها و روایات از ریخته شدن دو خون، كه یكی قتل امام حسین علیه السلام و دیگری كشته شدن «نفس زكیه» باشد) نمی گذرد، و همه را مجازات می كند. خوشا به حال مردمان مؤمنی كه زمان او را درك كنند، و به آن زمان برسند و آن روزگار را ببینند و یارانش را ملاقات نماید. [7] .

گر چه این حدیث نیز مانند سایر احادیث گذشته بسیاری از مسائل مربوط به (خراسانی) را روشن می كند و حوادث مربوط به زمان وی را از اختلاف و نزاع، و



[ صفحه 498]



كشمكش اعراب و ایرانیان به روشنی در اختیار همگان قرار می دهد ولی از آنجائی كه قسمت آخر حدیث مزبور مقداری مبهم و پچیده و برای خواننده نارسا به نظر می رسد و دانستن آن نیاز به دقت، و احاطه ی بر احادیث فراوانی دارد، از اینرو ناگزیریم برای روشن تر شدن اصل جریان، و قضیه ی نهضت خراسانی، روایت دیگری را كه در رابطه با حدیث مذكور باشد بیاوریم، و سپس آن را توضیح دهیم، تا حقیقت این حادثه ی عجیب و غریب و ناشناخته بهتر از پیشتر آشكار گردد. و اینك متن حدیث به صورت دیگر:

مؤلف كتاب «غیبت نعمانی» در حدیث مشابهی با حدیث قبلی، جریان خروج خراسانی را در یك روایت مفصل از امیرالمؤمنین علیه السلام بدین صورت آورده است:

«عن أبی عبدالله جعفر بن محمد علیه السلام ان أمیرالمؤمنین علیه السلام حدث عن أشیاء تكون بعده الی قیام القائم فقال السحین علیه السلام: یا أمیرالمؤمنین متی یطهرالله الأرض من الظالمین فقال أمیرالمؤمنین علیه السلام: لا یطهرالله الأرض من الظالمین حتی یسفك الدم الحرام - ثم ذكر أمر بنی أمیة و بنی العباس فی حدیث طویل، ثم قال:

اذا قام القائم بخراسان و غلب علی أرض كوفان و ملتان و جاز جزیرة بنی كاوان و قام منا قائم بجیلان، و أجابته الآبر و الدیلمان و ظهرت لولدی رایات الترك متفرقات فی الأقطار و الجنبات (و الحرمات) و كانوا بین هناة و هناة، اذا خربت البصرة و قام أمیرالأمراء بمصر - فحكی حكایة طویلة- ثم قال:

اذا جهزت الألوف، و صفت الصفوف، و قتل الكبش الخروف هناك یقوم الاخر، و یثور الثائر، و یهلك الكافر، ثم یقوم القائم المأمول و الامام المجهول، له الشرف و الفضل و هو من ولدك یا حسین لا ابن مثله، یظهر بنی الركنین، فی دریسین بالیین، یظهر علی الثقلین، و لا یترك فی الأرض دمین، طوبی لمن أدرك زمانه، و لحق أوانه، و شهد أیامه. [8] .

«حضرت ابی عبدالله (جعفر بن محمد علیهماالسلام)، روایت نموده است كه: امیرالمؤمنین علیه السلام از پاره ای از چیزهایی كه پس از آن حضرت تا قیام قائم



[ صفحه 499]



آل محمد صلی الله علیه و آله روی خواهد داد سخن گفت: پس در آن میان «حسین علیه السلام» عرض كرد: یا امیرالمؤمنین! چه وقت خداوند روی زمین را از وجود ستمكاران پاك خواهد نمود؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداوند روی زمین را از لوث وجود ستمكاران پاك نخواهد كرد مگر بعد از آنكه خون محترمی كه ریختن آن حرام است ریخته شود!!

سپس جریان كار بنی امیه و بنی عباس را ضمن حدیث مفصلی بیان كرد و آنگاه فرمود: همینكه قیام كننده ای در سرزمین خراسان قیام كرد و بر سرزمین كوفان و ملتان مسلط شد و از «جزیره ی بنی كاوان» گذشت و یا جزیره بنی كاوان را به تصرف خود درآورد، و سپس «سیدی» از دودمان ما از اهل گیلان قیام كرد (و زمام كار مردم را به دست گرفت) و مردم (آبر) و (دیلم) او را اجابت كردند، و برای فرزندم پرچمهای ترك كه در اطراف و اكناف و اعتاب مقدسه پراكنده اند ظاهر گردید، و آنان در میان این گیر و دارها و جنگ و نزاعها بودند، و هنگامی كه شهر بصره خراب گردید و امیرامیران در سرزمین مصر قیام نمود.

سپس آن حضرت داستان درازی نقل كرد: و آنگاه فرمود: سپس هنگامی كه هزاران نفر برای جنگ آماده شوند، و صفها برای مقابله با یكدیگر آراسته گردد «و قوچ نر» «بچه قوچ» جاهل را به قتل رساند در آن موقع شخص دیگری بپا می خیزد (و انتقام گیرنده انتقام می گیرد و یا فتنه انگیز، فتنه انگیزی می كند) و كافر به هلاكت می رسد.

سپس آن قائمی كه مردم در انتظار و آرزوی او به سر می برند و امام غایب و ناپیدایی كه دارای شرف و فضیلت و بزرگواری است قیام می نماید و او از فرزندان توست ای حسین پسری مانند او نیست و كجا نظیر او را می توان پیدا كرد در میان دو ركن (كعبه و حطیم) و با جمعیت اندك و در دو جامه ی كهنه ظاهر می شود و بر جن و انس پیروز می گردد و حتی یك نفر از افراد فرومایه (و یا زمینی را بدون كشت) باقی نمی گذارد. خوشا بحال كسی كه زمانش را درك كند و به آن روزگار برسد و در آن روزها حاضر و زنده باشد و یارانش را ببیند» [9] .



[ صفحه 500]



خواننده ی گرامی! در اینجا لازم است پیش از آنكه درباره ی دو حدیث یاد شده توضیح دهیم، نخست توضیحاتی را كه برخی از بزرگان پیرامون دو حدیث مذكور آورده اند نقل كنیم و سپس ببینیم كه مقصود از قیام كننده ی خراسان، در دو حدیث فوق الذكر كیست و جریان انقلاب او چگونه است.


[1] در كتاب «معجم البلدان» مي نويسد: ملتان، بلد في بلاد الهند علي سمت غزنه، يعني: ملتان شهري است كه در سرزمين هندوستان در نزديكي «غزنه» واقع شده.

[2] يعني: زمام امور كشور را به دست مي گيرد يا اينكه برياست مي رسد.

[3] ظاهرا مقصود از مشرقي شعيب بن صالح است كه طبق بعضي از روايات از سالها پيش به ايران مهاجرت نموده و در ايران رشد و نمو يافته و طبق برخي منابع معتبر محل ولادت او «طالقان» است.

[4] منظور از شيعه ي عثمان پيروان سفياني است.

[5] ابر شهر نام قديمي نيشابور است، و ديلم در قسمت شمالي قزوين است، و در اصل، نامي است كه به قسمت كوهستاني گيلان بين قسمت درياي خزر و قزوين اطلاق مي شده است. نقل از لغتنامه ي دهخدا.

[6] ظاهرا مراد از «فرزندم» كه حضرت فرموده است، حضرت بقيةالله -عجل الله تعالي فرجه الشريف- مي باشد. خدا داناتر است.

[7] الزام الناصب ج 2 ص 161، 160.

[8] غيبت نعماني ص 275 طبع صدوق، باب 14 - حديث 55.

[9] غيبت نعماني ص 275، 274 طبع صدوق.